آقا جانِ من، خانم بزرگ! من یه چند تا توضیح بدم:
1- بنده حالم خیلی خوبه! یه مدت دلم درد میکرد(دل بالایی) قرص هم طبق معمول نخوردم، از اونجایی که پروردگار کلی به من حال داده و یه حافظه به ظرفیت 128 بیت به من داده، همهچی فراموش شد!!
2- این وسط یه عده بسیار از حال زارِ بنده خوشحال بودن!!! میگفتن مارو آزار دادی، حالا بکش!!! خدمت این دوستان عرض کنم که آزار "دادنی" نیست! "شدنی" ه! تا زمانی که یه نفر بخواد آزار بشه، من آزار میدم! سرم هم اصلاً به سنگ نخورد، بلکه این موضوع باعث شد بنده یه پله برم بالا! پس زیادی خوشحال نباشین!
3- به عده هم این وسط موش میدواوندن! کلاً خیلی حال میکردن که کانفلیکت باشن! از اونایی هستن که یکی که میافته یه لگد بهش میزنن و از روش رد میشن! خدمت این دوستان عزیز و گرامی هم عرض کنم، پاشا رو نشناخه بودین! ایمپاسیبل ایز ناتینگ ! دفعة بعد برین آدمای شبیه خودتون رو لگد کنین :)
4- دو سه نفر خیلی ساپورت بودن که خودشون خیلی میدونن کیان! ساپورتشونم تا آخر دنیا، همیشه!
5- تویِ Fakebook (!) من دوست هام رو از 250 تا کردم 85 تا!
- یه عده شون الکی اضافه کرده بودن/اضافه شده بودن، ولی یه دیالوگ هم بینمون نبود
- یه عده شون دوست و آشنا یا حتی فامیل بودن، ولی اصلا فیس بوک نمیاومدن، اونا هم پاک شدن
- با یه عده حال نمی کردم، بخصوص چیزایی که روی والشون می نوشتن حالم رو بهم می زد، پاک شدن
- یه عده، که این عده احتمالاً کلی از دستم ناراحت شدن یا می شن، رو فقط و فقط از توی فیس بوک میشناختم! یه بار هم ندیده بودم. اینا هم رفتن! ولی این به این معنا نیست که همه کسایی که الان هستن رو دیدم ها! بعضی ها، خب جیگرن!!
برطبق رسم زیر صدتایی، اگه با کسایی آشنا شم که دوستام بالای 100 بشن، اونایی که کمتر دوسشون دارم رو هم پاک می کنم!
زورم هم زیاده!
6- همه چی آرومه، من چقدر پاشا ام!
اولِ مهرِ بیمهرِ 89
No comments:
Post a Comment