چند تا؟ چقدر؟ چند متر؟ چه تعداد؟ چند سال؟ چند ساعت؟ چه مقدار؟

زیرِ این پل چندتا از
کلیدهایِ پوسیده غافل از قافلة این قفلها، کفِ رود خوابیدهان؟ صاحبِ این قفل و
کلیدها چند نفرشون هنوز زندهان؟ چند نفرشون هنوز همدیگرو میبینن؟ چند نفرشون به
نوشتههایِ رویِ قفلها پابند بودهان؟ چند نفرشون حتی این قفل بستنشون رو به
خاطر دارن؟ چند نفرشون میتونن قفل خودشون رو بشناسن؟ چند نفرشون دوباره قفلشون
رو دیدهان؟ چند نفرشون دوباره به این شهر برگشتهان؟... چند نفرشون همة این مدت
به قفلشون قفل شدهان؟!
مگه این همه قفل و
این همه داستانِ نشنیده در یک کادر جا میشه؟
چند نفر مثلِ ما اینها
رو دید و رد شد؟! چند زوج، مثل ما حتی به خودش زحمت بستنِ یکی از اینها رو نداد؟
داستانهای قفلهایِ
بسته لابد و باید، شنیدنی باشن.
حتماً شنیدنی هستن...
امّا چه قصههائی دارن اون قفلهایِ بسته نشده!
No comments:
Post a Comment