-
چیه؟
-
تو
وقتی مشروب نمیخوری خیلی...
-
باز شروع کرد حرفهایِ فلسفی زدن!
-
نه...
یه دقه گوش کن...
-
خب بگو... بگو عزیزم.
-
تو
وقتی مشروب نمیخوری...
-
خب...
-
خیلی
نرمالی. زیادی نرمالی.
-
خوبه یا بده؟
-
نمیدونم.
boring ه.
-
خب پس بده.
-
آره یه
جورائی. یا شایدم نه... نمیدونم...
-
وقتی میخورم چی؟
-
دو
حالت داره.
-
؟
-
یا
افتضاح میشی؛ مثل وقتهایِ PMS ت که همیشه آرزویِ مرگ میکنی. یا
عالی عالی میشی...
-
خب... حالا این بده یا خوبه؟
-
بدش
خیلی بده، خوبش خیلی خوب.
-
بالاخره چیکار کنم من؟ بخورم یا نه؟
-
تو
بخور. من سعی میکنم گم وگور شم زمانائی که بدی. سگی.
-
خاک تو سرت!
-
چرا؟!
-
خره... بدِ من باید باشه. یعنی باید وجود
داشته باشه تا خوبم معنی پیدا کنه.
-
حالا
تو شروع کن حرف فلسفی زدن!
-
کاشکی لااقل گوش میکردی چی میگم...
-
فهمیدم.
میگی بدت باید باشه تا خوبتو بفهمم.
-
دقیقاً.
-
دقیقاً
چی؟
-
دقیقاً اینکه مارتینیِ منو پر میکنی یا PMS ی شم؟
-
زیتونتو
بخور! زیتون «دِرتی مارتینی» از خودش بیشتر مست میکنه.
-
باز کن دهنتو. بازکن خاله جون. بزرگ باز کن. تو بخورش... من
آلردی مستِ مستم.
-
میخورم...
فقط خوب باش!
-
خوبم.
-
خوبه.
-
دوسِت دارم.
-
...
No comments:
Post a Comment